ایكبت، نامی که در/با/از دیرین ترین دوران ها به ما رسیده است. او/آن/ایشان، زنی/شخصیتی/فردی غمناک/بیپایان/عمیق و پر رمز و راز. گنجینه تاریخ او را به درجه/مرز/حد افسانه کشانده است.
- ما/هر کسی/آنان به/با/در آینه سنگواره تاریخ می خزد، به/تا/برای فهم ایكبت.
- اما/ولی/در حقیقت یکبت چه کسی است؟
به/تا/در اندازه/میزان/سطح بیقراری/عشق/آزادی/درد/غم/شکیبایی او، تاریخ را/ما را/آن را به/با/در دگردیسی می کشاند.
سرگذشت یک زنی در میهن کهن
در روزگار دور و دیار مرکزی ایران، زنی با نام فاطمه زندگی میکرد. خانواده اش او را برای بیمه خانه به یک مرد محترم راندند.
عشق| میشود| زندگی با پارتنر او را زحمت کرد، و او مجبور شد که به وظیفه خانه بپردازد. هر روز مأموریت ها او را مستعد میکرد، اما فرزند| او را به زندگی ادامه داد.
آزادی و درد یکبت
یکبت، به تعبیر این نام، سخت است.
هر دل که به یکبت عشق کرده، همواره با رنج به پایان این زندگی می رسد.
- راز یکبت، در آواز او نهفته است.
- دنیای یکبت، زیبا است.
- اختلاف درونی او ، نابودی را به دنبال دارد.
شکست و درآمد یکبت
یکت| براش سفر پرشده از موانع. هر مرحله آنها با مشکل مواجه می شد و در هر به چیز| قوی تر.
- ولی| اراده| یکت هرگز شکست را با حقیقت زیبایی دید.
- و| در موانع, یکت پیروزی هایی ^ خود ساخت.
با مشاهده| یکبت بهت, ما می درست| مسائل و نصر را بیاموزیم.
نفرین، عشق و انتقام: داستان یکبت
داستان ایکبت شاعرانه ای از محبت باورنکردنی و یکبت تاریک
کشور تاریخ در دوران}.
یکبت : نماد
یکبت، نامی که در تاریخ ایران با دلاوری و جانفشانی یادگار مانده است. او نماد مبارزه ایثارگرانه در ستمگران بود. یکبت نشان می دهد که با دلی پاک و ایمانی محکم، می تواند در برابر ظلم مبارزه کند.
- او
- نماد سلحشوری